تا کنون دلایل زیادی برای تمام نشدن پروژهها یا اتمام پروژهها با تأخیر شنیدهاید. دلایلی مثل مشکلات تأمین مالی پروژه، بروز مشکل نقدینگی در پروژه، مشکل طراحی و تأخیر در فاز تولید مدارک مهندسی، مشکلات تأمین و تدارکات و تأخیر در خریدهای پروژه، طراحی اولیه ناقص و یا جانمایی اشتباه پروژه، مطالعلات فاز صفر ناقص و یا اشتباه و صدها دلیل دیگر که باعث میشود پروژهها با تأخیر به اتمام برسند یا در برخی موارد هرگز تمام نشوند!
کافیست کمی به اطرافتان نگاه کنید تا دهها پروژه دچار تأخیر را ببینید. پروژههایی مثل ساخت مصلی شهر تهران، اتوبان تهران-شمال، خطوط متروی شهرها، پروژههای پلها، تقاطعهای غیرهمسطح، جادهها، استادیومها و بیمارستانها. برخی از این پروژهها حتی بیشتر از سی سال قدمت دارند و در حال تبدیل شدن به آثار باستانی هستند.
در این نوشته میخواهم در مورد دلیلی صحبت کنم که در هنگام پرداختن به دلایل تأخیر یا به اتمام نرسیدن پروژهها، کمتر به آن پرداخته شده است و آن هم تمایل خود تیم پروژه به تمام نشدن پروژه در موعد مقرر است. بله، برخی اوقات خود تیم پروژه از مدیران ارشد گرفته تا پایینترین سطح در اجرای پروژه، تمایل چندانی به اتمام پروژه در موعد مقرر ندارند.
خاطرم هست که در سالهای ابتدای شروع کارم در پروژهای بزرگ و در سیستم پیمانکار مشغول به کار بودم. تقریبن بخش عمده و اصلی تیم پروژه، هم در پیمانکار، هم در مشاور و هم در کارفرما قبل از آن پروژه، در پروژه مشابه دیگری به مدت حدود ۱۵ سال مشغول به کار بودند و بعد از اتمام آن پروژه به پروژه فعلی آمده بودند و پروژه جدید نیز سالها طول کشیده بود و اعضای تیم پروژه در هر سه رکن قرارداد(یعنی کارفرما، مشاور و پیمانکار) با احتساب مدت زمان پروژه قبلی و پروژه فعلیشان، به سن بازنشستگی میرسیدند و جالب اینجا بود که خیلی از این وضعیت راضی هم بودند.
عملن در تصمیمگیریها، نوع کارکرد و برنامهریزی و اجرای فعالیتها این تمایل به تطویل پروژه در هر سه رکن پیمانکار، کارفرما و مشاور دیده میشد و این موضوع تنها شامل حال مدیران ارشد پروژه نبود و حتی در سطوحی مانند کارگران نیز، این رضایت از تطویل و تأخیر پروژه دیده میشد!
هرگاه که مشکل تأمین بودجه برای پروژه پیش میآمد، کارفرما به جای اینکه به آب و آتش بزند و از توقف یا کند شدن پیشرفت پروژه جلوگیری کند، به پیمانکار پیشنهاد میداد که شیفتها و ساعت کاری را نصف کند و حتی د رمواردی به پیشنهاد خود کارفرما، پروژه کاملن تعطیل میشد تا روزی که پول برسد! مشاور پروژه نیز به نوبه خود از هیچ تلاشی برای تطویل مدت زمان پروژه فروگذار نمیکرد، از طراحیهای over design گرفته تا توقف فعالیتهای اجرایی به دلایل نه چندان منصفانه و طرح ها و ایدههای عجیب و اشتباه. جالب اینجا بود که پیمانکار نیز گویی در این سیستم حل شده بود و با توجه به اینکه ضرر و زیان ناشی از تأخیرات پروژه به او پرداخت میشد، چندان انگیزهای برای اتمام پروژه نداشت.
آنها برای خود استدلالهایی هم داشتند، مثلن:
– اگر پروژه سریع و به موقع به اتمام برسد، عدهای زیادی از نان خوردن میافتند!
– این پروژه و پروژه قبلی نزدیک شهرهای محل سکونت ماست و خوب است که با کار کردن در دو پروژه به موعد بازنشستگی میرسیم و دیگر لازم نیست مثل بقیه افراد شاغل در پروژهها، هر یکی دوسال از پروژهای به پروژه دیگر نقل مکان کنیم و اینجا آرامش و ثبات داریم!
– کارکردن سریع در پروژه و به اتمام به موقع آن، سبب افزایش هزینهها میشود!
غرض از نوشتن این مطلب این بود که بدانید همیشه دلیل ایجاد تأخیر در پروژهها، مشکلات و موارد مرسوم نیست و گاهی دلیل اصلی، عدم تمایل تیم پروژه، به اتمام به موقع پروژه، خود دلیل اصلی ایجاد تأخیر در اتمام پروژه است. آفتی که پروژههای زیادی در ایران با آن روبهرو هستند که نحوه مبارزه با این آفت، خود حدیث مفصلی است که سعی میکنم در آینده راجع به آن بنویسم. شما هم اگر نظر خاصی در این مورد دارید، خوشحال میشوم که بخوانم.
خواهش میکنم بدون ذکر منبع (نام نویسنده، آدرس سایت و آدرس کانال تلگرام) کپی نکنید!
در همین ارتباط بخوانید:
- مدیریت قند و چایی در پروژهها
- معضلی به نام کنفرانسها و همایشهای مدیریت پروژه
- پروژههای نیمه تمام و آیا ایران در حال فقیرتر شدن است؟
- آیا پروژههای سازمانتان، شما را به یاد داستان “پنج مرد نابینا و یک فیل” نمیاندازد؟
- رابطه تورم و پروژههای نیمه تمام
- جشن گرفتن به افتخار شکستها
- تفاوت نیروهای مستقیم و غیر مستقیم در پروژه
- ده نکته طلایی برای مدیران پروژهها
- ویژگیهای یک مدیر پروژه سنتی
- آیا پروژهها در ایران زود آغاز میشوند؟
- چه بر سر پروژههایی میآید که از مدیریت ذینفعان مخالف غافل میشوند؟